خرید و فروش و رهن و اجاره



شوخی خلبان هلی کوپترجایروپلین در جشن تولد دخترجوانی باعث مرگ تازه داماد جوان در مرکز آموزشی و پرواز بالگرد کمالشهر شد. 

پسر جوان همراه همسرش پای در این مرکز آموزشی و پرواز گذاشت و پس از اجاره یک بالگرد جایروپلین، ابتدا شروع به گرفتن عکس یادگاری در کنار این بالگرد 2 نفره کردند و سپس تازه داماد همراه خلبان سوار بر بالگرد جایروپلین شد.

پسرجوان به نام آرمین پس از چند دقیقه پرواز در آسمان کرج همراه خلبان به زمین نشست و اینبار نوبت تازه عروس بود که سوار بر بالگرد شود.

دخترجوان و خلبان سوار بر جایروپلین بر آسمان کرج پرواز کردند و تازه داماد در مرکز آموزشی شاهد پرواز همسرش در آسمان بود که پس از لحظاتی خلبان در میان گذاشتن دختر جوان که در کابین نشسته بود برای  شیطنت برای شوخی هیجان انگیز  به سمت پسر جوان که از روی زمین نظاره گر هلی کوپتر بود می رود که ناگهان در زمان دور زدن بالگرد و بخاطر بیش از پایین بودن جایروپلین، ملخک بالگرد به سر تازه داماد خورد و همین کافی بود تا صحنه تلخ و مرگباری در روز جشن تولد نوعروس رقم زده شود.

در این حادثه ملخ هلی کوپتر سر آرمین را از تنش جدا کرد و همین حادثه کافی بود تا تیمی از ماموران پلیس استان البرز برای تحقیقات ویژه وارد عمل شوند.

سرهنگ نادربیگی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز در راستای این خبر به رکنا گفت: خلبان این پرواز دردسرساز به دستور مقام قضایی در بازداشت پلیس قرار دارد و تحقیقات تا اعلام نظریه کارشناسان سازمان هواپیمایی ادامه دارد.


ساعت 22:40 دقیقه شب گذشته درپی تماس شهروندان با سامانه 125 سازمان آتش نشانی مبنی برآتش سوزی یک واحد مسی، بلافاصله ستاد فرماندهی آتش نشانی تهران آتش نشانان ایستگاه 111 و 104 را به همراه گروه نجات7 به محل  حادثه در تهرانسر، شهرک پاسداران اعزام نمود.به گفته عباس قاسمی فرمانده آتش نشانان اعزامی، به محض رسیدن به محل حادثه مشاهده شد که یک واحد مسی به مساحت 90 متر مربع در طبقه چهارم یک ساختمان چهار طبقه دو واحدی، دچار آتش سوزی شده و کاملا شعله ور است وشعله های این آتش سوزی درحال سرایت به قسمت های دیگراین ساختمان بود.وی افزود: آتش نشانان با قطع جریان برق وگاز محل حادثه، بلافاصله با جستجو درطبقات به یاری محبوسین احتمالی شتافتند و با کشیدن یک رشته لوله آبدهی، خود را به کانون آتش سوزی رساندند و توانستند درکمترین زمان ممکن شعله های سرکش را مهار و خاموش نمایند.

قاسمی بابیان اینکه خوشبختانه ساکنین این واحد مسی در زمان بروز حادثه در منزل  حضور نداشتند و در این حادثه به کسی آسیبی نرسید خاطرنشان کرد:درپایان آتش نشانان با ایمن سازی منزل مسی و ارائه تذکرات ایمنی به اهالی ساختمان وتحویل به عوامل انتظامی ماموریت خود را پایان دادند.

گفتنی است: علت بروز این آتش سوزی ازسوی کارشناسان منطقه در حال بررسی است


رسیدگی به این پرونده از سیزدهم فروردین سال 95 به‌دنبال مرگ مشکوک پسر جوانی در یکی از بیمارستان‌های شهر شروع شد.

بررسی‌ها نشان داد که پسر 22 ساله که آرمان نام داشت با ضربه چاقو مجروح شده و بعد از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داده است.

پدر مقتول به‌کارآگاهان گفت:امروز برای سیزده بدر همراه خانواده به تفریح رفتیم. پسرم آرمان و پسر عمه‌اش قرار گذاشته بودند برای ناهار جوجه کباب بخرند. آنها بعد از صرف ناهار سر پول جوجه‌ها با هم درگیر شدند. وقتی دعوایشان بالا گرفت، سپهر شیشه نوشابه را شکست و ضربه‌ای به پسرم زد که منجر به مرگش شد.

بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی سپهر- 23 ساله- بازداشت شد.او به جرمش اعتراف کرد و گفت: پدر بزرگم در لواسان زندگی می‌کند و هر سال سیزده بدر به خانه او می‌رویم. امسال هم مثل هر سال قرار بود به آنجا برویم. شب گذشته با آرمان تماس گرفتم و با هم قرار گذاشتیم برای ناهار جوجه بخریم.

چند کیلو جوجه خریدیم و همگی به خانه پدربزرگ رفتیم. با هم ناهار را آماده کردیم و خوردیم. بعد از ناهار پدربزرگ سهمی از پول جوجه را با مادرم حساب کرد. آرمان ناراحت شد و به این کار پدربزرگ اعتراض کرد. گفت چرا همیشه هوای عمه را داری و به فکر پدر من نیستی؟!

با اینکه وضع مالی خوبی داری، اما به پدرم کمک نمی‌کنی! وقتی این صحبت‌ها را شنیدم، دلم برای پدربزرگم سوخت و به طرفداری از او با آرمان درگیر شدم.آرمان خیلی عصبانی بود و می‌ترسیدم به پدربزرگ و مادربزرگم لطمه بزند، به همین دلیل او را از اتاق بیرون و در را قفل کردم. آرمان دست‌بردار نبود. او اصرار داشت با شکستن شیشه بالای در اتاق وارد شود، به همین دلیل بدنش زخمی شد. او وقتی دید تلاشش بی‌فایده است، از بالای در پایین آمد و محکم به در می‌کوبید. برای اینکه او را ساکت کنم با تکه شیشه شکسته تهدیدش کردم و از لای در به او ضربه زدم. مطمئن نیستم به شکم او خورده باشد.

وقتی او را به بیمارستان بردند، بلافاصله به کلانتری رفتم و در حالی که ماجرای درگیری را توضیح می‌دادم، خبر دادند فوت کرده است. شوکه شده بودم، فکر نمی‌کردم ضربه کاری باشد و منجر به قتل او شود. بعد از توضیحات متهم، پدربزرگ او به پلیس گفت: دخترم سال‌هاست فلج است و روی صندلی چرخدار زندگی‌اش را سپری می‌کند. وظیفه خودم می‌دانستم به او از نظر مالی کمک کنم و فکر نمی‌کردم این موضوع باعث حساسیت بچه‌ها شود.

وقتی 35 هزار تومان سهم جوجه‌ها را به دخترم دادم آرمان ناراحت شد و سپهر به حمایت از من با او درگیر شد. او در ادامه گفت: آنها آن روز بعد از خوردن مشروب حالت عادی نداشتند به همین دلیل نتوانستند خودشان را کنترل کنند.

متهم یکبار در شعبه دهم به اتهام قتل عمد محاکمه شد اما حکم از سوی قضات دیوانعالی نقض شد و بار دیگر این پرونده روی میز قضات شعبه دوم قرار گرفت. در این مرحله شبه عمد بودن قتل پسر جوان بررسی شد و برای همین از چند شاهد که در صحنه درگیری حضور داشتند دعوت شد تا در دادگاه هر آنچه را دیده‌اند شهادت دهند. در آغاز جلسه از اولیای دم سؤال شد اگر قتل شبه عمد باشد شما درخواست دیه دارید که آنها پاسخ دادند ما خواهان دیه نیستیم.

سپس متهم بار دیگر پای میز محاکمه ایستاد و به شرح ماجرا پرداخت و گفت باور کنید من از روی عمد پسرعمه‌ام را نزدم و اصلاً قصد کشتن او را نداشتم.

پس از پایان اظهارات متهم، قضات از شهود خواستند در جایگاه بایستند. پس از اظهارات آنها که نشان می‌داد متهم از روی عمد به مقتول ضربه نزده است قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.

برای اجاره آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.


ماجرا از دوم اردیبهشت ۹۳ همزمان با کشف جسدی در شرق تهران، آغاز شد.مأموران پس از حضور در محل، با جسد پسر جوانی رو‌به‌رو شدند که به‌نظر می‌رسید خفه‌اش کرده‌اند.مردی که خبر پیدا شدن جسد مقتول را به پلیس اطلاع داده بود، در جریان بازجویی گفت دو پسر قصد داشتند جسد را به صندوق عقب یک خودرو انتقال دهند که با مشاهده من، فرار کردند ولی من شماره پلاک خودرو‌ی شان را یادداشت کردم.پس از  بررسی کارآگاهان، مالک که یک مرد میانسال بود، شناسایی شد. او گفت روز حادثه خودرویش در اختیار پسر ۱۷ ساله‌اش به‌نام فرزاد بوده است.سرانجام فرزاد دستگیر شد و به قتل پسر جوان با انگیزه انتقامجویی اعتراف کرد.

 برای خرید آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.

پرونده این جنایت با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه دهم و سپس به شعبه هفتم دادگاه کیفری فرستاده شد که قضات پس از تحقیق از متهم وبا توجه به محتوای پرونده حکم به تبرئه او از قصاص دادند اما این حکم با مخالفت دیوانعالی روبه‌رو شد که در سومین مرحله رسیدگی به پرونده متهم صبح دیروزدر شعبه پنجم دادگاه کیفری به ریاست قاضی بابایی وبا حضور قاضی ساجدی پای میز محاکمه ایستاد.در ادامه وکیل خانواده مقتول ضمن اشاره به موضوع اختلال شخصیت اجتماعی متهم گفت: این فرد از ۱۲ سالگی اهل مصرف مواد مخدر ومشروبات الکلی بوده است وبارها با چاقو با دیگران درگیر شده است که چه بسا می‌توانست منجر به قتل شود.

 

سپس فرزاد - متهم -گفت: اتهامم را قبول دارم. ماجرا از یک جشن تولد شروع شد. من و «مقتول» آنجابودیم. میهمانان  بخاطر مصرف مشروب حالت طبیعی نداشتند. خواستم آنجا را ترک کنم که متوجه شدم مقتول قصد آزارم را دارد. بعد از جشن، او باز هم سد راهم شد که این رفتارش آزارم می‌داد که تصمیم به انتقام گرفتم. شب حادثه با او در پارک رو‌به‌رو شدم و با تسمه‌ای که روی زمین بود خفه‌اش کردم و جسدش را میان شمشادها انداختم.

 

بعد به خانه برگشتم، خودروی پدرم را برداشتم و با همراهی دوستم، جنازه را در کیسه‌ای گذاشتیم تا آن را به خارج از شهر منتقل کنیم که دستگیر شدم.در پایان جلسه وکیل مدافع متهم مدعی شد که براساس نظر کمیسیون پزشکی قانونی در  رشد عقلی متهم شبهه وجود دارد اما قاضی بابایی با رد این نظر اعلام کرد رشد عقلی متهم از سوی پزشکی قانونی تأیید شده است. متهم در آخرین دفاع گفت: از وقتی در کانون اصلاح وتربیت هستم با یادگیری قرآن کریم از گناهم توبه کرده‌ام، اما خودم را مستحق اعدام می دانم. در پایان محاکمه، قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.


حوادث - به گزارش مهر، سردار خلیل واعظی چهارشنبه‌شب در جمع خبرنگاران اظهار داشت: در راستای کاهش وقوع جرایم و افزایش کشفیات آن تلاش‌های خوبی صورت گرفته و شاهد بهبود شاخص‌ها هستیم.

 

وی از دستگیری عاملان قتل تبعه افغان در دشتستان خبر داد و افزود: هفته گذشته شخصی به هویت معلوم به کلانتری وحدتیه مراجعه و از قتل شبانه کارگر تلمبه کشاورزیش به هویت «ب» تبعه افغانستان به دست فرد یا افرادی ناشناس خبر داد.

 برای خرید آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.

فرمانده انتظامی استان بوشهر اضافه کرد: با حضور عوامل انتظامی در محل حادثه مشخص شد جوانی حدودا ۲۵ ساله بر اثر شلیک اسلحه فوت کرده است و پس از انجام تحقیقات مقدماتی، پرونده در اختیار کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی دشتستان قرار گرفت.

 

وی با بیان اینکه پس از چند روز اقدام اطلاعاتی و پلیسی و تحقیقات تخصصی و میدانی دو نفر مظنون شناسایی شدند، خاطرنشان کرد: این دونفر در دو عملیات جداگانه در شهرهای بوشهر و وحدتیه دستگیر شدند.

 

سردار واعظی تصریح کرد: متهمین دستگیر شده در مواجهه با مستندات و ادله‌های کارآگاهان پلیس به بزه انتسابی با انگیزه سرقت از تلمبه کشاورزی اعتراف کردند.

 

وی بیان کرد: در بازرسی از منزل این افراد سلاح بکار رفته در قتل به همراه ۴۳ فشنگ جنگی و هفت دستگاه تلفن همراه مسروقه کشف شد.


 به گزارش مهر به نقل از پایگاه خبری پلیس، سرهنگ محمدرضا حناساب اظهار داشت: در پی وقوع چندین فقره سرقت از منازل در شهر یزد، ماموران پلیس اقدامات خود را در زمینه شناسایی سارق یا سارقان آغاز کردند.

 

وی ادامه داد: کارآگاهان پلیس پس از انجام تحقیقات لازم دریافتند که این سارق حرفه ای و سابقه دار در یکی از منازل شهر یزد مخفی شده است.

 

حناساب با اشاره به هماهنگی قضایی و اخذ مجوز بازرسی افزود: ماموران پلیس آگاهی در یک عملیات ضربتی، متهم را در مخفیگاهش دستگیر و به اداره پلیس منتقل کردند.

 برای خرید آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.

سرپرست پلیس آگاهی استان یزد تصریح کرد: متهم در بازجویی های پلیسی ابتدا منکر هرگونه سرقتی شد اما با قرار گرفتن در برابر شواهد و ادله پلیسی به ناچار لب به اعتراف گشود و به ۲۰ فقره سرقت منزل در شهر یزد اعتراف کرد.

 

وی با بیان اینکه تحقیقات پلیس برای شناسایی مال باختگان ادامه دارد، تصریح کرد: مبارزه با سرقت از اولویت های اصلی پلیس استان یزد است.

برای خرید و فروش آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.


پیرحسین کولیوند سرپرست اورژانس کشور در گفت‌وگو با فارس اظهارداشت: بر اثر فروریختن دیوار یک سیلوی گندم در شهرستان مرند، ۴ کارگر جان خود را از دست دادند.

 برای خرید آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.

وی افزود: بعد از اعلام این حادثه به اورژانس بلافاصله ۳ دستگاه آمبولانس برای اقدامات درمانی اولیه به محل اعزام شدند که متأسفانه هر ۴ مصدوم این حادثه به علت شدت جراحات در دم جان باختند.

 برای خرید و فروش آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.


محمدباقر محمدی در جمع خبرنگاران اظهار کرد: عصر روز دوشنبه به دلیل تصادف زنجیره‌ای در کیلومتر ۵ محور بروجرد به اراک سه نفر کشته و چهار تن دیگر مصدوم شدند.

 برای خرید آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.

وی افزود: در این تصادف زنجیره‌ای یک دستگاه خودرو سواری رانا، یک دستگاه پیکان سواری، یک دستگاه تریلر و یک دستگاه پیکان وانت باهم برخورد کردند.

 

معاون امداد و نجات جمعیت هلال‌احمر لرستان بیان کرد: مصدومان این حادثه توسط عوامل امدادی جمعیت هلال‌احمر و اورژانس ۱۱۵ به بیمارستان چمران بروجرد انتقال یافتند.

 

محمدی تصریح کرد: علت تصادف توسط پلیس‌راه استان در حال بررسی است.

برای خرید و فروش آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.


محمد زارعی در گفت‌وگو با فارس اظهار کرد: یک فروند لنج باری مربوط به شهرستان جاسک که از این بندر به مقصد کشور عمان در حرکت بود، در فاصله ۶۰ مایلی به علت نامعلومی از ادامه مسیر بازماند.

 برای خرید آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.

وی با بیان اینکه این لنج حوالی ساعت ۱۰:۳۰ صبح امروز جمعه اعلام اضطراری کرد، افزود: بلافاصله طی هماهنگی با مرکز تجسس و نجات استان و اعزام شناور ناجی و اطلاع‌رسانی به شناورهای متردد در منطقه حادثه‌دیده، عملیات نجات ملوانان انجام و ۱۰ ملوان لنج باری به نزدیک‌ترین شناور منتقل شدند.

 برای خرید آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.

زارعی  ادامه داد: لنج مذکور شب گذشته با ۸۵ تن تره‌بار اسکله اداره بندر، این شهرستان را به مقصد عمان ترک کرد و علت حادثه و میزان خسارات در دست بررسی است.

 

گفتنی است، در این بندر ساحلی بیش از ۲۰ فروند لنج باری مشغول فعالیت در قالب صادرات هستند و با توجه به نزدیکی این شهرستان به کشور عمان امور صادرات از اهمیت بالایی برخوردار است

برای خرید و فروش آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.


فقط یک ماه بعد از برگزاری مراسم عقدکنان بدون حضور خانواده و بستگانم بود که همسرم چشم در چشم من دوخت و به صراحت گفت: تو را دوست نداشتم و تنها به خاطر کل کل با دوست دخترم بود که تن به ازدواج با تو دادم، تا به او ثابت کنم من گنده لات محله ام و هر چیزی را که بخواهم به دست می آورم.

زن 22ساله که هنگام استعمال موادمخدر در کنار چهار مرد غریبه در یک ویلای شخصی دستگیر شده بود، با تشریح سرگذشت دردناک خود در پی یک عشق خیابانی به مشاور و مددکار اجتماعی فرماندهی انتظامی طرقبه- شاندیز گفت: در سال آخر دبیرستان تحصیل می کردم که عاشق گنده لات محل شدم.

که به «قدیر لات» معروف بود هر روز مقابل مدرسه ام می ایستاد و به همین دلیل کسی جرئت نمی کرد برایم ایجاد مزاحمت کند. من هم که فرزند طلاق و تشنه محبت بودم خیلی زود عاشق هیبت و اقتدار مردانه او شدم و در ماجرای عشقی خیابانی و با وجود مخالفت اطرافیانم خیلی زود به عقد «قدیر» درآمدم ولی چون جا و مکانی برای زندگی نداشتیم او مرا به باغ یکی از بستگانش برد و مجبور شدیم با پوشاندن سرویس بهداشتی و تعمیرات حاشیه ای در آن زندگی کنیم چراکه در تنها اتاق باغ فامیل قدیر زندگی می کرد.آن روز با شنیدن این جملات، زبانم بند آمده بود، وحشت زده به او گفتم حاضرم در خانه تو و همسرت کلفتی کنم ولی در کنار تو باشم اما او گوشی تلفن را قطع کرد و من روز بعد فهمیدم که قدیر خودکشی کرده است و دیگر در این دنیا نیست. به همین دلیل دچار افسردگی شدید شدم و به پیشنهاد دوستانم برای رهایی از این شرایط به سراغ موادمخدر رفتم.

مدتی بعد و در حالی که به یک معتاد حرفه ای تبدیل شده بودم، خواهران قدیر حضانت فرزندم را از من گرفتند و من دوباره در حسرت دیدن فرزندم دچار افسردگی های شدیدتری شدم. این گونه بود که برای تامین هزینه های موادمخدر به هر جایی سر می زدم تا این که در آن باغ ویلا دستگیر شدم 

با وجود این من عاشق او بودم و حتی لباس های کهنه خواهرش را می پوشیدم تا این که در همان ماه اول ازدواج باردار شدم اما هنوز یک ماه بیشتر از ازدواجمان سپری نشده بود که همسرم مقابلم ایستاد و گفت: فقط به خاطر کل کل با دوست دختر قبلی ام که می گفت تو دختر خوشگلی هستی و به ارتباط خیابانی فکر نمی کنی! با تو دوست شدم تا به او ثابت کنم که من هر چیزی را بخواهم به دست می آورم!

آن روز با این جملات قدیر خیلی دلم شکست اما باز هم نمی توانستم از او دل بکنم. خلاصه، یک سال بعد از این ماجرا و درست زمانی که پسرم به دنیا آمد، قدیر مرا طلاق داد و با همان دوست دختر قبلی اش ازدواج کرد. با وجود این من فقط به او می اندیشیدم و به همین دلیل ازدواج نکردم تا این که مدتی بعد قدیر لات به خاطر شرارت هایش روانه زندان شد و من از این موضوع اطلاعی نداشتم اما چند ماه بعد، روزی زنگ تلفنم به صدا در آمد و من در حالی که خشکم زده بود صدای قدیر را از آن سوی خط شنیدم که با بغض و گریه گفت: «من در حق تو خیلی بدی کردم. تو زن باوفایی بودی اما همسر فعلی ام به من خیانت کرده است. زمانی که در زندان بودم تصویر زننده ای از او را در شبکه های اجتماعی و کنار یکی از دوستان صمیمی خودم دیدم که با یکدیگر ارتباط زشتی داشتند و حالا که قصد خودکشی دارم، در آخرین لحظات زندگی ام از تو می خواهم که مرا ببخشی!»


 آینده ام را با هوس رانی یک مرد حیله گر و به ظاهر دوست به آتش کشیدم و الان نه راه پس دارم و نه راه پیش. نه جرئت بازگو کردن اتفاقی را که برایم رخ داده، دارم و نه جرئت احقاق حقم را چون اول از همه خودم مقصر بودم که یک نامحرم را پشتوانه خودم قرار دادم. سهیلا دخترک در تله هوس افتاده می گوید: قبل از فوت پدرم یکی از دوستانش مدام به خانه ما رفت و آمد داشت و من به او اعتماد داشتم.

پدرم به خاطر اعتیادش با افراد مختلفی برخورد و رفت و آمد داشت تا این که روزی بر اثر مصرف زیاد مواد، فوت کرد و ما را در این دنیای سیاه و بی رحم تنها گذاشت.

یک خواهر کوچک تر از خودم داشتم که درس می خواندیم و برای آینده مان نقشه ها داشتیم اما اسیر ناملایمات و البته هوا و هوس یک مرد به ظاهر خیرخواه شدم.

مادرم بعد از فوت پدرم سرش به کار گرم بود و شب ها در یک تالار کار می کرد تا هزینه زندگی مان را تامین کند.

بعد از فوت پدرم به نوعی احساس خلأ عاطفی می کردم و رفته رفته گوشه گیر شدم. هر وقت دلم می گرفت و گرفتاری برایم پیش می آمد به دوست پدرم که تنها بود مراجعه و با او درددل می کردم تا راه حلی پیدا کنیم.

خواهر کوچک ترم با این که سن و سالش از من کمتر بود اما حواسش جمع بود و گاهی به من گوشزد می کرد که زیاد با دوست پدرمان صمیمی نشوم و همه رازهایم را به او نگویم چرا که هر چه باشد او غریبه و نامحرم است و احساس خوبی به او ندارد. حرف های خواهرم را به حساب کم تجربگی اش می گذاشتم و زیاد جدی نمی گرفتم.

حتی روزی که خواهرم تنها در خانه بود و دوست پدرم به خانه مان رفته بود انگار نیت بدی در سر داشت اما خواهرم با هوشیاری از تله او فرار کرده بود. خواهرم تعریف کرد زمانی که او خواب بوده دوست پدرمان به او نزدیک می شود که در این لحظه او بیدار می شود و جیغ می کشد اما من به خواهرم تشر زدم که خیالاتی شده و او قصد انداختن پتو روی او را داشته تا سرما نخورد و این تهمت ها به او نمی چسبد.

از من اصرار و از خواهرم انکار که دوست پدر مرحوم مان حامی ماست. البته مرد نامحرم هر بار که به خانه ما می آمد دست خالی نبود و برای مان هدیه می خرید تا به نوعی اعتماد ما را به خودش جلب کند. او با نقاب دوستی هر روز خودش را به ما نزدیک تر می کرد تا جایی که مادرمان هم به او اعتماد داشت و در غم و شادی زندگی مان او را شریک می کرد.

رفت و آمدهای دوست پدرمان ادامه پیدا کرد تا این که شبی که در خانه تنها بودم او به بهانه آوردن مقداری خوراکی وارد خانه شد و بعد از کمی خوش و بش کردن شروع به مصرف مواد کرد و از من خواست برایش چایی ببرم.

من که به طور کامل به او اعتماد داشتم از این که تنها پیش او بودم اصلاً ترسی نداشتم تا این که ناگهان احساس کردم سایه ای از پشت به من نزدیک می شود. زمانی که برگشتم در یک لحظه مرد هوس ران به من حمله ور شد و مرا روی زمین انداخت. هر چه التماس و سر و صدا کردم فایده ای نداشت و او با بی رحمی تمام مرا آزار داد. بعد از این واقعه هولناک او مرا تهدید کرد اگر در این خصوص به کسی چیزی بگویم بلایی سر من و خواهرم خواهد آورد و از همه بدتر آبروی خودم خواهد رفت و دیگر کسی حاضر نخواهد شد با من ازدواج کند. دنیا برایم تیره و تار و مرد هوس ران به سرعت از خانه خارج شد و دیگر هم او را ندیدم.

بعد از این ماجرا هر بار که می خواستم داستان را برای مادرم تعریف کنم زبانم قفل می شد و از عواقب برملا شدن این راز به شدت ترس داشتم و در تنهایی ام زار زار گریه می کردم.

رفته رفته در سن 20 سالگی افسردگی گرفتم و از نظر روحی و روانی به هم ریختم و نمی دانستم باید چه کار کنم چون با اعتماد بی جا به دوست پدرم داخل چاه عمیقی افتادم که برای بیرون آمدن از آن تاوان سنگینی را باید می پرداختم. هر چه مادرم به من ایراد می گرفت که چرا حواس پرت شده ام، من درس و امتحان را بهانه می کردم و از گفتن حقیقت طفره می رفتم.

کاش ماجرای خواهرم را جدی می گرفتم و این قدر به این مرد هوس ران اعتماد نمی کردم. بعد از مدت ها کلنجار رفتن تصمیم گرفتم به مشاوره خانواده بیایم تا داستان زندگی ام را برای آن ها تعریف کنم و با کمک آن ها تصمیم عاقلانه ای برای برون رفت از این بحران بگیرم.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

MrsTabliq نمایندگی تعمیرات لوازم خانگی در تهران Space Science علم فضایی Demetriusdk34 casa انواع شير اطمينان و لوله استنلس استيل universityfile بیقرارم